معنی

خوی ریخته، عرق کرده، خیس عرق

دیکشنری

عرق کرده
فعل
sweat, perspireعرق کردن
sweat, bathe in sweat, perspire, stream with perspiration, sweat like pig, waterخیس عرق شدن
sweatمشقت کشیدن

ترجمه آنلاین

عرق کرده

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.