معنی
عوض کردن، بیرون کردن، مبادله کردن، جانشین کردن
سایر معانی: تهاتر، پایاپای، تاخت زنی، معاوضه، چفته، تاخت زدن، معاوضه کردن، پایاپای کردن، تهاتر کردن، (عامیانه)، عو کردن، اخراج کردن
سایر معانی: تهاتر، پایاپای، تاخت زنی، معاوضه، چفته، تاخت زدن، معاوضه کردن، پایاپای کردن، تهاتر کردن، (عامیانه)، عو کردن، اخراج کردن
دیکشنری
مبادله
فعل
change, remodel, replace, swap, exchange, alterعوض کردن
exchange, swap, interchange, chaffer, dicker, intercommunicateمبادله کردن
drive out, evict, eliminate, cashier, dispossess, swapبیرون کردن
substitute, swap, fill inجانشین کردن
ترجمه آنلاین
مبادله
مترادف
bandy ، bargain ، barter ، change ، interchange ، substitute ، switch ، swop ، trade ، traffic ، truck