معنی

عمل بلع، پرستو، چلچله، بلعیدن، فرو بردن
سایر معانی: (جانور شناسی) چلچله، پرستو (تیره ی hirundinidae - پرندگان تیز بال و دارای دم دو شاخه)، فرو دادن، بلع کردن، قورت دادن، (معمولا با: up) بلعیدن، لمباندن، بنکشیدن، (مجازی) درکام کشیدن، فروکشیدن، فراگرفتن، در بطن خود جادادن، (با اشتیاق یا به آسانی) جذب کردن، در آشامیدن، فهمیدن، درک کردن، پذیرفتن، به خود هموار کردن، تحمل کردن، زیر سبیلی در کردن، (حرف خود را) پس گرفتن، استغفار کردن، انکار کردن، (در خود) سرکوب کردن، کنار گذاشتن، فروبری، قلپ، لوله ی مری، گلو، مری، فورت دادن

دیکشنری

بلع
اسم
swallow, shorebirdپرستو
swallowچلچله
swallow, deglutitionعمل بلع
فعل
devour, swallow, engorge, guzzle, gorge, ingurgitateبلعیدن
plunge, immerse, stab, dig in, swallow, gulpفرو بردن

ترجمه آنلاین

قورت دادن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.