sustenance
/ˈsəstənəns/

معنی

تغذیه، نگهداری، معاش، اعانت
سایر معانی: تاب آوری، تحمل، گذران، وسیله ی امرار معاش، خوراک

دیکشنری

تغذیه
اسم
livelihood, subsistence, sustenance, means of livingمعاش
maintenance, keeping, preservation, retention, conservation, sustenanceنگهداری
nutrition, feeding, nourishment, nourishing, nurture, sustenanceتغذیه
sustenance, sponsorshipاعانت

ترجمه آنلاین

رزق و روزی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.