معنی

(conjunction) آمدیم (که)، به فرض این که، گیریم (که)، به فرض که supposing (that) he asked you to go, what then? آمدیم و ازت خواست که بروی، آن وقت چی؟

دیکشنری

فرض کنید
فعل
deem, suppose, count, assume, take, fancyپنداشتن
assume, presume, adjudge, consider, suppose, deemفرض کردن
deem, guess, reckon, suppose, thinkخیال کردن
imagine, assume, supposeانگاشتن
reckon, suppose, suspect, thinkگمان کردن

ترجمه آنلاین

با فرض

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.