معنی

شیرین، قندی، ملیح، شیرین زبان، شکری، قنددار
سایر معانی: شکرین، شکرسان، شکردار

دیکشنری

شیرین
صفت
sweet, fresh, sugary, luscious, soft, sweetishشیرین
candied, sugary, saccharineقندی
sugary, saccharineشکری
sugaryقنددار
sugary, mealy-mouthedشیرین زبان
mellifluous, melodic, graceful, dulcet, melodious, sugaryملیح

ترجمه آنلاین

قندی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.