sufficiency
/səˈfɪʃənsi/

معنی

قابلیت، شایستگی، کفایت، بسندگی، مقدار کافی
سایر معانی: بس بودن
[حسابداری] کافی بودن
[زمین شناسی] بسندگی
[ریاضیات] کفایت، بسندگی، به اندازه ی کافی
[آمار] بسندگی

دیکشنری

کافی بودن
اسم
adequacy, sufficiency, competence, efficiency, plenty, autarchyکفایت
sufficiency, adequacyبسندگی
competency, competence, merit, suitability, worthiness, sufficiencyشایستگی
sufficiencyمقدار کافی
capability, ability, susceptibility, sufficiencyقابلیت

ترجمه آنلاین

کفایت

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.