sufferable
معنی
تحمل پذیر
سایر معانی: تاب آوردنی
سایر معانی: تاب آوردنی
دیکشنری
رنج می برد
صفت
bearable, tolerable, endurable, sufferableتحمل پذیر
ترجمه آنلاین
قابل تحمل
مترادف
acceptable ، admissible ، allowable ، endurable ، livable ، manageable ، passable ، satisfactory ، supportable ، sustainable ، tolerable