او یک معلم پرتلاش است که واقعاً به موفقیت دانشآموزانش اهمیت میدهد.
موفقیت موجب موفقیت (بعدی) است
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نظریه توفیق [فلسفه] ← توفیقانگاری احکام اخلاقی
واژههای مصوب فرهنگستان
[حقوق] برنده مناقصه یا مزایده
[حسابداری] کوششهای موفق
[حقوق] محکوم له، طرف موفق یا برنده، داد برده
با موفقیت، باکامیابی، با اخذ نتیجه خوب، بخوبی
مسیر توالی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] روند تکوین اجتماع گیاهی در یک نظام آشفتۀ مشخص
وراثتی، پی درپی
اجتماع توالیزا [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] اجتماعی گیاهی که شرایط لازم را برای مرحلۀ بعدی توالی فراهم میکند
[عمران و معماری] روش تقریبی متوالی [ریاضیات] روش تقریب های متوالی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.