subtractive
معنی
سالب، کاهنده، کاهشی، تفریقی، دارای علامت تفریق
سایر معانی: کاهشی، تفریقی، کاهنده، دارای علامت تفریق
[سینما] سیستم تفریقی - رنگهای زرد، ارغوانی، زنگاری - رنگهای تفریقی (زرد، ارغوانی، زنگاری ) - ترکیب رنگها به طریق تفریقی - رنگهای تقریقی
[ریاضیات] مفروق، کاهشی، کاهنده، تفریقی
سایر معانی: کاهشی، تفریقی، کاهنده، دارای علامت تفریق
[سینما] سیستم تفریقی - رنگهای زرد، ارغوانی، زنگاری - رنگهای تفریقی (زرد، ارغوانی، زنگاری ) - ترکیب رنگها به طریق تفریقی - رنگهای تقریقی
[ریاضیات] مفروق، کاهشی، کاهنده، تفریقی
دیکشنری
کم هزینه
صفت
decreasing, subtractiveکاهشی
subtractiveتفریقی
decreasing, regressive, subtractive, ablative, decrescent, depreciatoryکاهنده
subtractiveدارای علامت تفریق
depriving, negative, abdacting, privative, subtractiveسالب
ترجمه آنلاین
تفریق کننده