معنی

زیر مجموعه
سایر معانی: (ریاضی) مجموعه ی فرعی، زیر دسته
[شیمی] زیرمجموعه
[کامپیوتر] زیر مجموعه .
[برق و الکترونیک] زیردستگاه تجهیزات تلفنی یا اشتراک دیگری که به سیستم مخابراتی متصل می شود.
[زمین شناسی] زیر مجموعه
[نساجی] زیر مجموعه
[ریاضیات] زیرمجموعه
[آمار] زیر مجموعه

دیکشنری

زیرمجموعه
اسم
subset, proper subsetزیر مجموعه

ترجمه آنلاین

زیر مجموعه

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.