submerse
معنی
مخفی کردن، غوطه ور ساختن
سایر معانی: رجوع شود به: submerge، دراب فرو بردن، زیراب کردن، غوطه دادن، دراب فرو رفتن
سایر معانی: رجوع شود به: submerge، دراب فرو بردن، زیراب کردن، غوطه دادن، دراب فرو رفتن
دیکشنری
غواصی
فعل
hide, conceal, occult, submerge, camouflage, submerseمخفی کردن
soak, plunge, submerge, cause to dive, duck, submerseغوطه ور ساختن
ترجمه آنلاین
غوطه ور شدن