معنی

دوره گرد، سیار، دربدر

دیکشنری

قدم زدن
فعل
stroll, stride, step, vamp, gait, padقدم زدن

ترجمه آنلاین

قدم زدن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.