stride
معنی
قدم، گام، قدم زدن، گشاد گشاد راه رفتن، گام های بلند برداشتن، با قدم پیمودن، شلنگ زدن، راه رفتن
سایر معانی: گام بلند برداشتن، شلنگ انداختن، قدم بلند برداشتن، (با: across یا over - با گام بلند از روی چیزی) رد شدن، شلنگ برداشتن، گام (به ویژه گام بلند)، (معمولا جمع) پیشرفت، گام مثبت، گام به جلو، رجوع شود به: straddle، آهنگ گام برداری، طرز راه رفتن، روال، فاصله ی طی شده در هر قدم، درازای گام، بلندی قدم، شلنگ اندازی
سایر معانی: گام بلند برداشتن، شلنگ انداختن، قدم بلند برداشتن، (با: across یا over - با گام بلند از روی چیزی) رد شدن، شلنگ برداشتن، گام (به ویژه گام بلند)، (معمولا جمع) پیشرفت، گام مثبت، گام به جلو، رجوع شود به: straddle، آهنگ گام برداری، طرز راه رفتن، روال، فاصله ی طی شده در هر قدم، درازای گام، بلندی قدم، شلنگ اندازی
دیکشنری
گام های بلند برداشتن
اسم
step, pitch, stride, pace, scale, footstepگام
step, foot, pace, stride, goer, footstepقدم
فعل
stride, straddleگشاد گشاد راه رفتن
strideگام های بلند برداشتن
strideبا قدم پیمودن
stroll, stride, step, vamp, gait, padقدم زدن
strideشلنگ زدن
walk, gait, go, ambulate, stride, stalkراه رفتن
ترجمه آنلاین
گام برداشتن