stipple
معنی
ترسیم با نقطه، منقوط کردن، لکه دار کردن
سایر معانی: (نقاشی یا حکاکی یا ترسیم و غیره) نقطه چین کردن، خال مخالی کردن، با نقطه پوشاندن، هنر نقطه چینی (یا نقطه آرایی)، با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
[ریاضیات] نقطه چین خورده
سایر معانی: (نقاشی یا حکاکی یا ترسیم و غیره) نقطه چین کردن، خال مخالی کردن، با نقطه پوشاندن، هنر نقطه چینی (یا نقطه آرایی)، با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
[ریاضیات] نقطه چین خورده
دیکشنری
ضعیف
اسم
stippleترسیم با نقطه
فعل
blemish, tarnish, foul, taint, smear, stippleلکه دار کردن
stippleمنقوط کردن
ترجمه آنلاین
پایه