معنی

حقوق، مواجب، دستمزد
سایر معانی: مقرری، حقوق ثابت، حقوق ماهیانه، راستاد، مستمری، مواجب ماهیانه (به ویژه کشیش) (رجوع شود به: salary)، جیره

دیکشنری

مصارف
اسم
wage, fee, stipendدستمزد
law, salary, pension, stipend, due, emolumentحقوق
stipend, salary, emolumentمواجب

ترجمه آنلاین

کمک هزینه

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.