معنی

دخالت کردن، میانجی شدن، پا در میانی کردن، (لباس) یک تکه، آسان پوش، بازدید مختصر وکوتاهی کردن، مداخله بیجا در کاری کردن

دیکشنری

گام در
فعل
step inبازدید مختصر و کوتاهی کردن
step inمداخله بیجا در کاری کردن

ترجمه آنلاین

وارد

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.