معنی

ساکن، راکد، بی حرکت، ایستاده، ایستا، وابسته به اجسام ساکن
سایر معانی: ناپویا (در برابر: dynamic)، ایستمان، ثابت، در جا، ناجنبا، آرمیده، غیر متحرک، ترازمند، همسنگ، متعادل، (رادیو و تلویزیون) پارازیت (در انگلیسی parasite به معنی "انگل " است)، وابسته به اجسام ساکن
static(al)
ساکن
[شیمی] ایستا، ساکن
[سینما] ایستا - هنرهای ایستا - ثابت - ساکن
[عمران و معماری] ایستا - استاتیک - ساکن - ایستابی
[کامپیوتر] ایستا .
[برق و الکترونیک] ایستا، ساکن - استاتیک 1. هیس، تق تق یا صدای تیز ناگهانی دیگری که تمایل به تداخل یا دریافت ف سطح راختی یا اذت برودن از سیگنالها یا صدا های مطلوب را دادر . هنگامی که این صدا در گیرنده ی رادیویی معمولی شنیده می شود . ممکن است به دلیل طوفانهای الکتریکی طبیعی یا عملکرد نادرست دستگاهی در مجاورت گیرنده باشد . صداهای تق تق هنگام گوش دادن به صفحه های گرامافون طولانی شنیده می شوند، که در اثر جذب گرذد و غبار به صفحه در اثر ایجاد بارهای الکتریکی سطحی ناشی اصطکاک در اتاقهای کم رطوبت به وجود می آیند . استاتیک به صورت لکه ها یا جرقه های کوچک سفید ف به نام برفک، روی صفحه تصویر تلویزیون نیز به وجود می آیند . 2. بدون حرکت یا تغییر .
[مهندسی گاز] ساکن
[نساجی] استاتیک - ایستا - ساکن
[ریاضیات] سکونی، ایستایی، استاتیک، ایستا، ساکن، ایست
[پلیمر] ایستا

دیکشنری

استاتیک
صفت
static, stationary, stagnant, restingایستا
still, inert, static, stationary, motionless, quiescentساکن
stagnant, still, static, inert, dull, immovableراکد
static, perpendicular, stand-upایستاده
staticوابسته به اجسام ساکن
motionless, immobile, unmoved, still, moveless, staticبی حرکت

ترجمه آنلاین

ایستا

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.