معنی
سایر معانی: استار، نشان ستاره (معمولا 5 تا 7 پره دارد)، (ستاره خوانی) برج، ستاره ی هنگام تولد، ستاره ی بخت، (معمولا جمع) طالع، بخت، اقبال، سرنوشت، آدم برجسته، شخص درخشان، هنرپیشه ی سرآمد، (مجازی) ستاره، چهره ی درخشان، (بازیگر) نقش اصلی را ایفا کردن، ستاره بودن یا کردن، هنرپیشه ی اصلی بودن، برجسته، درخشان، پرجلوه، رجوع شود به: asterix، با ستاره آراستن، ستاره نشان کردن، ستاره دار کردن، وابسته به ستارگان، اختری، استارین، درتاتر ستاره نمایش وسینماشدن
[سینما] هنرپیشه اول فیلم : زن یا مرد - ستاره فیلم - بازیگر اصلی - ستاره
[کامپیوتر] ستاره - کاراکتر * .
[برق و الکترونیک] ستاره
[ریاضیات] ستاره