specialty
معنی
تخصص، ویژه گری، اختصاص، داروی ویژه یا اختصاصی، کیفیت ویژه، رشته اختصاصی، کالای ویژه، اسپسیالیته
سایر معانی: ویژگی، خاصیت یا صفت منحصر بفرد، ویژه کاری، رشته ی تخصصی، رشته ی ویژه، کار ویژه، کار تخصصی، فرآورده ی ویژه، محصول خاص
[حقوق] عقد تشریفاتی، عقد رسمی، عقد شکلی
سایر معانی: ویژگی، خاصیت یا صفت منحصر بفرد، ویژه کاری، رشته ی تخصصی، رشته ی ویژه، کار ویژه، کار تخصصی، فرآورده ی ویژه، محصول خاص
[حقوق] عقد تشریفاتی، عقد رسمی، عقد شکلی
دیکشنری
تخصص
اسم
specialty, specialization, proficiency, specialityتخصص
specialty, specialityاختصاص
specialty, specialityداروی ویژه یا اختصاصی
specialty, specialityکیفیت ویژه
specialty, specialityرشته اختصاصی
specialty, specialityکالای ویژه
specialty, specialityاسپسیالیته
specialty, specialization, specialityویژه گری
ترجمه آنلاین
تخصص
مترادف
career ، claim to fame ، cup of tea ، distinguishing feature ، field of concentration ، forte ، game ، hobby ، job ، long suit ، magnum opus ، major ، masterpiece ، minor ، number ، object of attention ، object of study ، occupation ، pièce de résistance ، practice ، profession ، pursuit ، racket ، special ، special project ، speciality ، thing ، vocation ، weakness ، work