معنی

ذخیره، یدک، عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف، بخشیدن، چشم پوشیدن از، دریغ داشتن، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن
سایر معانی: فرو گذار کردن، فروگذاشتن، قصور کردن، کوتاهی کردن، غفلت کردن، مضایقه کردن، معاف کردن، گذشت کردن، عفو کردن، مستثنی کردن، خودداری کردن، نکردن، تحمیل نکردن، راحت کردن، دادن، ارزانی داشتن، اعطا کردن، اضافه داشتن، زیادی داشتن، اضافی، زاپاس، (وقت) آزاد، کشیده اندام، کم، ناچیز، کوچک، رجوع شود به: spare part، کنار گذاشتن، اندوختن، صرفه جویی کردن
[مهندسی گاز] یدکی، ذخیره
[نساجی] یدکی - اضافی - زاپاس
[ریاضیات] اضافی، یدکی، زاپاس

دیکشنری

یدکی
اسم
spare, trailerیدک
store, reserve, supply, stock, reservoir, spareذخیره
فعل
withhold, spareدریغ داشتن
waive, forgo, quitclaim, spareچشم پوشیدن از
give, forgive, donate, remit, give away, spareبخشیدن
spareبرای یدکی نگاه داشتن
spareدر ذخیره نگاه داشتن
صفت
spare, extraیدکی
backup, spare, auxiliary, duplicate, reserve, reservedعوضی
lean, skinny, thin, slim, emaciated, spareلاغر
frail, haggard, skimpy, thin, lank, spareنحیف
thin, fine, slim, tender, soft, spareنازک
taciturn, laconic, uncommunicative, incommunicative, reserved, spareکم حرف

ترجمه آنلاین

یدکی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.