solvent
معنی
سایر معانی: قادر به پرداخت بدهی ها (در برابر: ناقادر به پرداخت بدهی ها insolvent)، واگشا، پراکاو، حل کننده، واگشاگر، پراکاوگر، پژنگ، مفتاح، توضیح دهنده، برطرف کننده، چاره، قادر به پرداخت قرو
[شیمی] حلال
[عمران و معماری] حلال
[صنایع غذایی] حلال، مایع محلول، قادر به پرداخت قروض
[مهندسی گاز] حلال، حل کننده
[زمین شناسی] حل کننده حلال
[حقوق] مستطیع، قادر به پرداخت دیون، ملی
[نساجی] حلال - ماده حل کننده
[ریاضیات] حلال
[پلیمر] حلال