solvency
معنی
حل شدنی، پرداختنی، عدم اعسار، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائت
سایر معانی: توانایی پرداخت بدهی
[حسابداری] توانائی ایفای تعهدات
[شیمی] قدرت حلالپوشی
[حقوق] استطاعت، ملائت، توانایی پرداخت دین
[ریاضیات] توانایی نقدی
سایر معانی: توانایی پرداخت بدهی
[حسابداری] توانائی ایفای تعهدات
[شیمی] قدرت حلالپوشی
[حقوق] استطاعت، ملائت، توانایی پرداخت دین
[ریاضیات] توانایی نقدی
دیکشنری
پرداخت بدهی
اسم
solvencyعدم اعسار
solvencyحل شدنی
due, solvencyپرداختنی
solvencyقدرت پرداخت دین
solvencyحل کردنی
solvencyتحلیل بردنی
solvencyملائت
ترجمه آنلاین
پرداخت بدهی