معنی

[نساجی] گردگیری پارچه - چرک زدائی - چرک گیری

دیکشنری

خیساندن
فعل
slub, dirty, bedraggle, befoul, bemire, besmearکثیف کردن
blemish, tarnish, foul, taint, smear, stainلکه دار کردن
foul, soilچرک شدن
soilخاکی کردن
stain, begrime, fester, grime, moil, draggleچرک کردن

ترجمه آنلاین

خاک کردن

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.