socket
معنی
سایر معانی: سوراخ، چال، چالچه، پنگان، لگنچه، گودالچه، سرپیچ، فرورفتگی، مادگی، کام، سرپیستون، (چشم) حدقه، کاسه ی چشم، چشمخانه، چشمدان، حدقه دار کردن، پنگان دار کردن، حفره دار کردن، جای شمع درشمعدان
[کامپیوتر] شکاف، سوکت، شیار - مسیر ارتباطی میان دو برنامه ی کامپیوتری که الزاماً بر روی یک کامپیوتر اجرا می شوند. سوکت ها توسط یک برنامه ی راه انداز دستگاه که اتصالات مورد نیاز شبکه ای را ایجاد می کند، مدیریت می شوند؛ برنمه هایی که توسط این سوکت ها ارتباط برقرار می کنند، نیازی به دانستن چگونگی عملکرد شبکه ندارند. نگاه کنید به winsock .
[دندانپزشکی] حفره، گودال، محفظه تو خالی
[برق و الکترونیک] پایه گیر
[نساجی] سرپیچ لامپ - پریز برق - سوراخ - منفذ - حفره - جا- مفصل لوله - بوش
[ریاضیات] فرورفتگی، حفره، گودال، بوش، پریز