(عامیانه - به ویژه در سال های 1950) مجلس رقص خودمانی (که در آن بدون کفش می رقصیدند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(امریکا) فرودگاه را بستن، هواپیما را زمین گیر کردن (معمولا به خاطر هوای نامساعد)
جا، کاسه، خانه، حفره، حدقه، پریز، بوشن، گوده، جای شمع، کاسه چشم، در حدقه یا سرپیچ قرار دادن سایر معانی: سوراخ، چال، چالچه، پنگان، لگنچه، گودالچه، سرپیچ، فرورفتگی، مادگی، کام، سرپیستون، (چشم) ...
[نفت] لوله ی ابزارگیری
(امریکا - خودمانی) رایج، محبوب، مد روز، پسند روز
[سینما] کلگی مفصلی [برای سه پایه دوربین ]
(کالبد شناسی) مفصل گرزی، مفصل کروی گودالی (مفصلی که در آن سرمدوریک استخوان در گودی استخوان دیگر قرار دارد مثل مفصل های استخوان لگن و استخوان کتف)، مفصل ماشینی که گلوله دارد و درتوی حفره ای ق ...
عمران : رابط بین دو لوله غیر هم قطر [عمران و معماری] تبدیلی - رابط بین دو لوله غیر هم قطر [زمین شناسی] تبدیلی، رابطبین دو لوله غیر هم قطر
ورزش : پوشش تیره روى کمان ضد بازتاب نور
[زمین شناسی] ماسه سنگ آهکی عنوان انگلیسی مورد استفاده برای ماسه سنگ تقریباً آهکی نرم حاوی گلوکونیت. مترادف: calkstone
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.