snowbound
معنی
محصور در برف
سایر معانی: دچار راهبندان در اثر برف، برف گرفته، برف بند (شده)، برف زده، دچار برف، بازمانده از زفتن بواسطه برف
سایر معانی: دچار راهبندان در اثر برف، برف گرفته، برف بند (شده)، برف زده، دچار برف، بازمانده از زفتن بواسطه برف
ترجمه آنلاین
برف گرفته