معنی

دودی، پر دود، دود گرفته، دود کن، دود کننده
سایر معانی: دود مانند، دودزا، دودآفرین، مملو از دود، دودناک، به رنگ دود، خاکستری تیره

دیکشنری

دود
صفت
smoked, smoky, fire-curedدودی
smokyپر دود
smokyدود گرفته
smokyدود کن
smokyدود کننده

ترجمه آنلاین

دودی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.