slashing
معنی
چاک، بی امان، تخفیف زیاد، با روح، سرحال، شدید
سایر معانی: (عامیانه) عظیم، شگرف، بزرگ، ستهم، پرخشونت، پرشور، پراشتیاق، پرحرارت، جذاب، خوش قیافه، بریدن، شکافتگی، عظیم
[نساجی] آهار زنی
سایر معانی: (عامیانه) عظیم، شگرف، بزرگ، ستهم، پرخشونت، پرشور، پراشتیاق، پرحرارت، جذاب، خوش قیافه، بریدن، شکافتگی، عظیم
[نساجی] آهار زنی
دیکشنری
افتادن
اسم
slash, scissor, cut, kerf, slot, slashingچاک
صفت
unrelenting, slashing, unremittingبی امان
severe, intense, violent, drastic, intensive, slashingشدید
slashingتخفیف زیاد
airy, soulful, snappy, spunky, brisk, slashingبا روح
peppy, healthy, cheery, wholesome, sprightly, slashingسرحال
ترجمه آنلاین
بریده بریده شدن