کج، نظر، سطح اریب، کجی، شیب، سرازیری، سراشیبی، نگاه کج، خط کج، اریب، سراشیب، کج شدن، سرازیر کردن، شیب پیدا کردن، سرازیر شدن، کج کردن، کج رفتن، تحریف کردن سایر معانی: شیب دار شدن، یک وری شدن، صاف یا هموار نبودن، کج بودن یا شدن، اریب حرکت کردن، اریب کردن، سوگیری کردن، یکطرفه نشان دادن، مایل، مورب، اریبی، یکسویگی، طرفداری، غرض، دیدگاه، نقطه ی نظر، نگرش [ریاضیات] شیب، کج کردن، اریب، مایل