معنی

گروه، دسته، ادم بی بند و بار، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئولیت فرار کردن
سایر معانی: کمین کردن، مخفیانه اقدام کردن، پاورچین رفتن، (انگلیس) از زیر کار در رفتن، تن به کار ندادن، خود را به مریضی زدن، آدم دغلکار، آدم نابکار، (مهجور) گله ی روباه، در مورد روباه دسته

دیکشنری

اسکول
اسم
category, class, handle, clique, gang, skulkدسته
group, company, team, platoon, folk, skulkگروه
skulk, slopادم بی بند و بار
فعل
sneak, skulkدزدکی حرکت کردن
skulkاز زیر مسئوليت فرار کردن