skate
معنی
ادم پست، کفش یخ بازی، اسب مردنی، لقمه ماهی، ماهی چهار گوش، کفش چرخدار، اسکیت بازی کردن، سرسره بازی کردن
سایر معانی: اسکیت، کفش پاتیناژ، کفش اسکی روی یخ (ice skate هم می گویند)، اسکیت (roller skate هم می گویند)، (جانورشناسی) پرتو ماهی بزرگ (به ویژه از راسته ی rajiformes)، (قدیمی - خودمانی)، اسب لکنته، یابو، اسب پیر و فرسوده، یارو، کفش ی بازی، سرخوردن
سایر معانی: اسکیت، کفش پاتیناژ، کفش اسکی روی یخ (ice skate هم می گویند)، اسکیت (roller skate هم می گویند)، (جانورشناسی) پرتو ماهی بزرگ (به ویژه از راسته ی rajiformes)، (قدیمی - خودمانی)، اسب لکنته، یابو، اسب پیر و فرسوده، یارو، کفش ی بازی، سرخوردن
دیکشنری
اسکیت
اسم
menial, bugger, scoundrel, reptile, skate, villainادم پست
skateاسب مردنی
skateلقمه ماهی
skateماهی چهار گوش
rocker, skateکفش یخ بازی
skateکفش چرخدار
فعل
skateاسکیت بازی کردن
skateسرسره بازی کردن