sissy
معنی
دختر، خواهر، مردیا بچه زن صفت
سایر معانی: (عامیانه)، (مرد یا پسر) زن صفت، دختروار، نازک نارنجی، آدم ترسو، بزدل، sissified خواهر
سایر معانی: (عامیانه)، (مرد یا پسر) زن صفت، دختروار، نازک نارنجی، آدم ترسو، بزدل، sissified خواهر
دیکشنری
دختره
اسم
girl, daughter, gal, maid, sissy, wenchدختر
sissy, sissified manمردیا بچه زن صفت
sister, sissy, foster-sisterخواهر
ترجمه آنلاین
دختر
مترادف
baby ، chicken ، coward ، cream puff ، crybaby ، cuckold ، daisy ، jellyfish ، milksop ، momma's boy ، namby pamby ، pansy ، pantywaist ، pushover ، wimp ، wuss ، yellow belly