sinewy
معنی
نیرومند، با اسطقس، پی دار، سخت پی
سایر معانی: عضلانی، پرعضله، زردپی مانند، وابسته به یا شبیه زردپی، محکم، پاره نشو، دیر گسستنی، (گوشت) پررگ و پی، غیرلخم، پوره دار، سفت، چغر، چغل، پر انرژی، پرکنش، پرزور
سایر معانی: عضلانی، پرعضله، زردپی مانند، وابسته به یا شبیه زردپی، محکم، پاره نشو، دیر گسستنی، (گوشت) پررگ و پی، غیرلخم، پوره دار، سفت، چغر، چغل، پر انرژی، پرکنش، پرزور
دیکشنری
ملین
صفت
sinewy, stoutish, staminal, stout, toughبا اسطقس
strong, powerful, mighty, formidable, vigorous, sinewyنیرومند
sinewy, tendinousپی دار
sinewyسخت پی
ترجمه آنلاین
سیخ دار