simulacrum
معنی
خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی
سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
دیکشنری
یکسان
اسم
simulacrumصورت خیالی
simulacrumنمودناک
imagination, phantom, illusion, thought, fiction, simulacrumخیال
image, effigy, icon, representation, statue, simulacrumتمثال
ghost, silhouette, specter, phantom, apparition, simulacrumشبح
simulacrumشباهت وهمی
simulacrumشباهت ریایی
simulacrumشباهتتصنعی
ترجمه آنلاین
شبیه سازی
مترادف
Xerox ، archetype ، carbon copy ، carbon ، cast ، clone ، counterfeit ، counterpart ، ditto ، duplicate ، ectype ، effigy ، ersatz ، facsimile ، forgery ، hard copy ، image ، impersonation ، impression ، imprint ، likeness ، microfiche ، mimeograph ، miniature ، mirror ، model ، offprint ، parallel ، pattern ، photocopy ، photograph ، photostat ، portrait ، print ، reduplication ، reflection ، replica ، replication ، representation ، reprint ، reproduction ، rubbings ، similarity ، simulation ، study ، tracing ، transcript ، transcription ، type