معنی

پزشک دیوانگان، خرد شدن، جمع شدن، منقبض کردن، چروک شدن، منقبض شدن، خزیدن، فشردن، چروک کردن، شانه خالی کردن از، کوچک شدن، اب رفتن
سایر معانی: (پارچه و لباس و غیره) آب رفتن، (کاشی) ورچلسکیدن، (مقدار یا ارزش و غیره) کاهش یافتن، نقصان یافتن، کم شدن، ابا داشتن، خودداری کردن، عقب کشیدن، دور شدن، مضایقه کردن، کوتاهی کردن، آب رفتگی، کوچک شدگی، کاهش، اب رفتن پارچه
[نساجی] جمع شدگی - انقباض - جمع شدن - چروک شدن - آب رفتن پارچه