shortly
معنی
عنقریب، مختصری
سایر معانی: به زودی، در آینده ی نزدیک، کمی، اندکی، به طور خلاصه، در چند واژه، به طور موجز، به طور ناگهانی، ناگه، ناگهان، گستاخانه، تند، بزودی، زود، مختصرا، بدرشتی
سایر معانی: به زودی، در آینده ی نزدیک، کمی، اندکی، به طور خلاصه، در چند واژه، به طور موجز، به طور ناگهانی، ناگه، ناگهان، گستاخانه، تند، بزودی، زود، مختصرا، بدرشتی
دیکشنری
به زودی
قید
soon, shortly, presentlyعنقریب
shortlyمختصری
ترجمه آنلاین
به زودی
مترادف
anon ، any minute now ، before long ، by and by ، in a little while ، presently ، proximately ، quickly ، soon