صفحه اصلی
خدمات ترجمه
تعرفه ترجمه
لینکها
درباره ما
تماس با ما
همکاری با ما
سوالات متداول
قوانین و مقررات
راهنمای کاربران
راهنمای همکاران
وبلاگ
ورود مترجم
ورود | ثبتنام
جستجوی همه موارد
جستجو در واژهنامهها
جستجو در دیکشنری
جستجو در جملات نمونه
جستجو
shimmy
/ˈʃɪmi/
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معنی
تکان تکان خوردن، تاب داشتن
سایر معانی
: (چرخ دوچرخه و غیره) تاب داشتن، نوسان کردن، تاب، لقی، shimmey چر وسیله نقلیه تاب داشتن، لرزش داشتن، تکان تکان خوردن اتومبیل
دیکشنری
شیممی
فعل
shimmy, jumble, joggle
تکان تکان خوردن
shimmy
تاب داشتن
ترجمه آنلاین
شیمی
مترادف
dance
،
vibrate
،
wobble
پیشنهاد شما
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.
واژهنامهها
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لغتنامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مصوب فرهنگستان
فرهنگ واژههای سره
فرهنگ واژگان اسمها
فرهنگ واژههای آزاد
پیشنهاد واژه جدید
ثبت گزارش
ثبت گزارش
علت ثبت گزارش (انتخاب کنید)
معنی اشتباه
غلط املایی
محتوای کم ارزش و غیرمفید
محتوای غیراخلاقی
محتوای تکراری
توهین به قومیتها، اعتقادات و ...
نقض حق تالیف و کپیرایت
سایر موارد