معنی

تکان تکان خوردن، تاب داشتن
سایر معانی: (چرخ دوچرخه و غیره) تاب داشتن، نوسان کردن، تاب، لقی، shimmey چر  وسیله نقلیه تاب داشتن، لرزش داشتن، تکان تکان خوردن اتومبیل

دیکشنری

شیممی
فعل
shimmy, jumble, joggleتکان تکان خوردن
shimmyتاب داشتن

ترجمه آنلاین

شیمی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.