معنی

طاقچه، فلات قاره، تاقچه، رف، هر چیز تاقچه مانند، در تاقچه گذاشتن، کنار گذاشتن
سایر معانی: هر چیز تاقچه مانند: جزیره ی مرجانی، تخته سنگ، سنار، پایاب شنی، تپه ی زیر آب، صخره ی آبگیر، فلات زیر آب، سنگ بستر، دریا پله، محتوای تاقچه، قفسه
[ریاضیات] قفسه، طاقچه
[کوه نوردی] رَف
[پلیمر] قفسه

دیکشنری

تاقچه
اسم
shelf, sconceتاقچه
niche, ledge, shelf, rack, recess, consoleطاقچه
continental shelf, shelfفلات قاره
shelfرف
shelfهر چیز تاقچه مانند
فعل
shelfدر تاقچه گذاشتن
bypass, overrule, shelf, deposit, lay away, pretermitکنار گذاشتن

ترجمه آنلاین

قفسه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.