معنی
سایر معانی: اتاقک (برای انبار کردن ماشین چمن زنی و ابزار باغ و غیره) آلونک، - دان، بیرون ریختن، بیرون دادن، فشاندن، (پرنده) تو لک رفتن، کریچ، پر ریختن، (مار و غیره) پوست انداختن، (ماهی و غیر) تخم ریختن، تخم پراکندن، (سگ و گربه و انسان و غیره) مو ریختن، پشم ریختن، (گیاه) تخم ریختن، تخم افشاندن، برگ ریختن، گلاندن، گلانیدن، خزان کردن، (مجازی) ساطع کردن، رخشاندن، تراواندن، پس زدن، پاد آب بودن، آب را در خود راه ندادن، دور ریختن، (از شر چیزی یا کسی) راحت شدن، رجوع شود به: watershed، (ماشین بافندگی) خط تار، شکاف تار، (که ماکو در آن رفت و آمد می کند)، انداختن افشاندن، پوست انداختن
[زمین شناسی] آب ریز، قطعه ای زمین ،آب پخشان خشکی؛ مثلاً حوزه آبریز.
[نساجی] دهنه نخ تار - دهانه نخ تار - مکانیزم دهنه نخ تار - دهانه -پودرو - دهنه - ایجاد دهنه - تشکیل دهانه نخ تار