معنی

چرخ قرقره، چرخ طناب خور، بصورت بافه دراوردن، دسته کردن
سایر معانی: چرخ گوفیه، قرقره ی شیاردار (که طناب در شیار آن قرار می گیرد)، شیار چرخ، (گندم درو شده و غیره را دسته کردن) بافه کردن، بسدک کردن (رجوع شود به: sheaf)، در قرقره چر  طناب خور، چر  قرقره
[عمران و معماری] قرقره
[زمین شناسی] چرخ قرقره شیاردار

دیکشنری

کمان
اسم
sheaveچرخ قرقره
sheaveچرخ طناب خور
فعل
fagot, cluster, bundle, bunch, band, sheaveدسته کردن
sheaveبصورت بافه دراوردن

ترجمه آنلاین

قرقره

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.