معنی

کم ژرفا، کم اب، سطحی، کم عمق، کم عمق کردن
سایر معانی: فرناد، بی مایه، کم مایه، ضعیف، خفیف، کوتاه، کم ژرفا کردن یا شدن، کم عمق کردن یا شدن، (معمولا جمع - با: the) پایاب، آبتل، سنار، تنگاب (shoal هم می گویند)
[عمران و معماری] کم عمق

دیکشنری

کم عمق
اسم
shallow, shoalکم ژرفا
shallowکم اب
فعل
shallowکم عمق کردن
صفت
shallow, sophomoric, unmeaningکم عمق
surface, superficial, shallow, planar, sketchy, skin-deepسطحی

ترجمه آنلاین

کم عمق

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.