معنی

سایه زده، سایه دار، حباب دار، پوشیده
[نساجی] پارچه موج دار - پارچه سایه دار - پارچه نا یکنواخت رنگ شده

دیکشنری

سایه دار
فعل
shadeسایه دار کردن
shadow, shadeسایه افکندن
darken, blur, obscure, dim, fog, bedimتیره کردن
reduce, alleviate, diminish, subtract, cut, deductکم کردن
modulate, shadeزیر و بم کردن

ترجمه آنلاین

سایه دار

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.