معنی

موعظه، اندرز، گفتار، خطبه، وعظ، خطابه، موعظه کردن
سایر معانی: وابسته بموعظه

دیکشنری

خطبه
اسم
sermon, speechخطبه
preaching, sermon, preachment, admonishment, allocutionموعظه
sermon, address, lecture, oration, precept, allocutionخطابه
sermonوعظ
speech, word, article, sermonگفتار
advice, counsel, monition, sermon, axiom, mottoاندرز
فعل
preach, sermon, admonish, sermonizeموعظه کردن

ترجمه آنلاین

خطبه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.