sentience
معنی
درک، ادراک، دریافت، حساسیت جسمانی، زندگی فکری، مبنای حس وحساسیت
سایر معانی: آگاهی، سوهشداری، احساس (sentiency هم می گویند)
سایر معانی: آگاهی، سوهشداری، احساس (sentiency هم می گویند)
دیکشنری
احساسات
اسم
perception, understanding, savvy, conception, cognition, sentienceادراک
perception, realization, apprehension, discernment, percept, sentienceدرک
sentienceحساسیت جسمانی
sentienceزندگی فکری
sentienceمبنای حس وحساسیت
receipt, reception, perception, comprehension, discernment, sentienceدریافت
ترجمه آنلاین
احساس