معنی

اصلی، بدوی، نطفهای، وابسته به منی
سایر معانی: زایشی، توالدی، باز آورشی، (مجازی) زایشگر، آغازگر، بدعت گر، اندیشه آفرین، مکتب آفرین، وابسته به تخم یا بذر یا منی، تخمی، نرابی، دانه ای، اساسی، بنیادین
[آمار] آغازگر

دیکشنری

بدوی
صفت
primitive, initial, incipient, rudimentary, seminal, germinalبدوی
germinal, seminal, spermaticنطفهای
main, original, principal, basic, primary, seminalاصلی
seminalوابسته به منی

ترجمه آنلاین

منی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.