selectivity
معنی
حسن انتخاب، بهگزینی، گزینندگی
سایر معانی: گزینشگری، انتخابی بودن، سخت گزینی، مشکل پسندی
[شیمی] گزینش پذیری
[برق و الکترونیک] قابلیت انتخاب، گزینندگی
[نساجی] برگزیدگی
[پلیمر] گزینش پذیری، انتخاب پذیری
سایر معانی: گزینشگری، انتخابی بودن، سخت گزینی، مشکل پسندی
[شیمی] گزینش پذیری
[برق و الکترونیک] قابلیت انتخاب، گزینندگی
[نساجی] برگزیدگی
[پلیمر] گزینش پذیری، انتخاب پذیری
دیکشنری
انتخابی
اسم
selectivityحسن انتخاب
selectivityبهگزینی
selectivityگزینندگی
ترجمه آنلاین
گزینش پذیری
مترادف
acumen ، acuteness ، astucity ، astuteness ، bias ، clearness ، decision ، difference ، differentiation ، discernment ، distinction ، judgment ، keenness ، penetration ، perception ، percipience ، perspicacity ، preference ، refinement ، sagacity ، selectiveness ، sense ، separation ، shrewdness ، subtlety ، taste ، understanding