scourge
معنی
شلاق، تازیانه، گوشمالی، وسیله تنبیه، بلاء، تازیانه زدن، تنبیه کردن
سایر معانی: (وسیله ی تنبیه) آفت، بلا، انتقام، مصیبت، بلازده کردن، آفت فرستادن، غضب خداوند
سایر معانی: (وسیله ی تنبیه) آفت، بلا، انتقام، مصیبت، بلازده کردن، آفت فرستادن، غضب خداوند
دیکشنری
عصبانیت
اسم
whip, scourge, lash, rawhide, flagellumتازیانه
whip, lash, stick, whiplash, horsewhip, scourgeشلاق
bale, calamity, curse, disaster, misadventure, scourgeبلاء
scourgeوسیله تنبیه
rebuke, punishment, scourgeگوشمالی
فعل
lick, scourge, lambaste, flagellate, flog, knoutتازیانه زدن
punish, flog, castigate, penalize, amerce, scourgeتنبیه کردن
ترجمه آنلاین
بلا
مترادف
affliction ، bane ، correction ، curse ، infliction ، misfortune ، penalty ، pest ، pestilence ، punishment ، terror ، visitation