[آمار] نمودار شمایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] علائم الگویی
طرح و شاکله، دیسه نمایی، طرح اندازی، شکل واره سازی، اسطرلاب تلفیق واجتماع اجرام اسمانی
بدعتکاری، برنامه ریزی سایر معانی: طرح ریزی [سینما] طرح ریزی
ابتکار کردن، بصورت برنامه دراوردن، طرح یا نقشهای تهیه کردن سایر معانی: طبق برنامه انجام دادن، بصورت برنامه درآوردن، برنامه ای کردن
[کامپیوتر] طرح مفهومی
نظریۀ طرحوارۀ جنسیتی [مطالعات زنان] نظریهای ادراکی ناظر بر اینکه پدیدۀ گونهسازی جنسی ناشی از پردازش اطلاعات براساس تداعیهایی است که به جنس مربوط میشوند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
الگوی برنامه
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (NH4)HCO3
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.