scavenging
/skævɪndʒɪŋ/

معنی

[خودرو] نطیف کردن

دیکشنری

ریختن
فعل
clean, clear, cleanse, scavenge, scrub, wispتمیز کردن
scavengeدر اشغال کاوش کردن
scavengeسپوری کردن
scavenge, cleanتنظیف کردن
sweep, wisp, broom, scavenge, whiskجاروب کردن

ترجمه آنلاین

لاشخور کردن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.